جدول جو
جدول جو

معنی تغ و لغ - جستجوی لغت در جدول جو

تغ و لغ
(تَغْ غُ لَ)
در تداول عامه غیرمحکم (آلتی از آلات). (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سست و بی استحکام: بین دو تعطیل ادارات تغ و لغ میشود، بی رونق. خالی از اسباب. سخت کاسد و بی مشتری (بازار) : دکانی تغ و لغ و بی فروختنی. بازاری تغ و لغ، کاسد و بی مشتری و بی مردم و آمد و شد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تق و لق
تصویر تق و لق
هر چیزی که از کار افتاده و نظم و ترتیب آن به هم خورده باشد، ویژگی ماشینی که پیچ ومهره اش از هم دررفته باشد
فرهنگ فارسی عمید
(تَقْ قُ لَ)
در تداول عامه، کاسد. بی مشتری. بی رونق: بازاری تق و لق، بازاری کاسد. دکانی تق و لق، دکانی بی کالا و مشتری. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(فِغْ غُ فِغ غ)
رجوع به فغفغ کردن شود
لغت نامه دهخدا
(شَغْ غُ رَ)
راست و مستقیم ایستاده. (یادداشت مؤلف). صورتی از شق و رق. و رجوع به شق و رق شود
لغت نامه دهخدا
(لَغْ غُ)
که استوار نیست.
- دندانهائی لغو لوغ، نااستوار و جنبان
لغت نامه دهخدا
(لَغْ غُ پَ)
از اتباع است. رجوع به لغ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از لغ و لوغ
تصویر لغ و لوغ
لق (دندان)
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی که در جای خود جنبان باشد نا استوار که در جای خود بجنبد: پیچ و مهره لق. یا تخم مرغ لق. تخم مرغ فاسد شده وگندیده. یا لق و لق. نااستوار و سست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تق و لق
تصویر تق و لق
نیمه تعطیل، زهوار دررفته، فرسوده
فرهنگ فارسی معین
جیغ و داد، سر و صدا
فرهنگ گویش مازندرانی
سر و صدا، فشار
فرهنگ گویش مازندرانی